515 views
پاورپوینت رابطه اخلاق و سیاست بین الملل دارای 29 اسلاید می باشد . جهت دانلود فایل پاورپوینت بر روی گزینه خرید انتهای متن کلیک نموده و پس از وارد نمودن آدرس ایمیل و کلیک بر روی گزینه خرید به درگاه بانک متصل شده و از کلیه کارت های بانکی عضو شتاب قادر به پرداخت و تهیه آن می باشید. بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل پاورپوینت در اختیارتان قرار می گیرد و می توانید آن را دانلود نمایید . ضمناً همان لحظه لینک دانلود فایل نیز به آدرس ایمیل شما ارسال می گردد.
همچنین در صورت تهیه فایل پاورپوینت مربوطه و مناسب نبودن فایل با اعلام شماره کارت بانکی و آدرس ایمیلی که در سایت ثبت نموده اید مبلغ پرداختی حداکثر ۲۴ ساعت بعد برگشت داده می شود.
بزرگوارانی که به صورت انلاین قادر به تهیه فایل پاورپوینت نمی باشند می توانند عنوان فایل پاورپوینت درخواستی را به همراه آدرس ایمیل و شماره همراه خود را به ایمیل bankmaghalehir@gmail.com ارسال نمایند تا فایل پاورپوینت از طریق ایمیل یا تلگرام برای آنها ارسال گردد و پس از آن هزینه را کارت به کارت به حساب ما واریز نمایند.
مفهوم اخلاق چيست؟
تعريف اخلاق
اخلاق و ساختار قدرت در سياست بين الملل
اخلاق در ساختار امپراتورى
نژادگرايى و تجارت برده
ويژگىهاى اين دوره:
اخلاق در ساختار دولت ملى
ناسيوناليسم و عقلانيت
اخلاق در ساختار حكومت جهانى
منابع
1. درباره بحث اخلاق در نگاه رئاليستى ر. ك:
Gordon\’ Graham. Ethics and International Pelations: Camridge: Blackwell publishers LTD. 7991\’ PP. 32.
3. 2.لغت نامه دهخدا، ج 1، ص 1296.
3. مرتضى مطهرى، فلسفه اخلاق (تهران: صدرا، 1378)، ص 14.
4. علىرضا شايانمهر، دائرة المعارف تطبيقى علوم اجتماعى، «كتاب دوم» (تهران: كيهان، 1379)، ص 46.
5. ر.ك: ويليام. كى. فرانكنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادى صادقى، (قم: كتاب طه)، ص 24.
6. درباره ديدگاه رئاليستها و نقد آن، ر.ك:
– هانس جى. مورگنتا، سياست ميان ملتها، ترجمه حميرا مشيرزاده، (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1374).
Paul. R. Viotti and Mark, kaupp, International Relations Theory: Realism, Pluralism, Globalism (New york, Macmillan Press 7891).7
8. درباره نظريه هاى ماكياول و هابس، ر.ك:
8- نيكولو ماكياولى، گفتارها، ترجمه محمدحسن لطفى (تهران: خوارزمى، 1377) و 9شهريار، ترجمه داريوس آشورى، (تهران: مركز، 1375).
10- توماس هابز، لوياتان، ترجمه حسين بشيريه (تهران: نشر نى، 1380)
داريوش آشورى، دانشنامه سياسى (تهران: مرواريد، 1362)، ص 35.
12. دان ناردو، امپراطورى آشور، ترجمه مهدى حقيقتخواه (تهران: ققنوس، 1381)، ص 12.
13. همان، ص 50.
14. نقى لطفى و محمدعلى علىزاده، تاريخ تحولات اروپا در قرون جديد (تهران: سمت، 1381)، ص 83 – 85.
15. همان، ص 95.
16. فرانك. ال. شوئل، امريكا چگونه امريكا شد، ترجمه ابراهيم صدقيانى (تهران: اميركبير، 1363)، ص 64.
17. ف. لئونيدوف، نژادپرستى و جهانخوارى، ترجمه غلامحسين فرنود (تبريز: ابن سينا، بىتا)، ص 10.
18. عبدالرحيم ذاكر حسين، تأسيسات حقوقى و سياسى امپرياليستى (تهران: چاپ بخش، 1368)، ص 52
فرانسوا دو فونتت، نژادگرايى، ترجمه حسين شهيدزاده (تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1369)، ص 61.
20. ر.ك: آن مانتفيلد، تجارت برده، ترجمه محمود فلكى مقدم (تهران: گوتنبرگ، 1357).
21. مسعود بلغانى، مرورى بر آفريقا (تهران: دانشگاه پيام نور، 1373)، ص 130.
22. مونتسرات گيبرنا، مكاتب ناسيوناليزم، ترجمه اميرمسعود اجتهادى (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بينالمللى، 1378)، ص 81.
23. همان، ص 97.
24. گلنر و گيدنز، ناسيوناليزم را نتيجه عصر مدرن و دولتهاى مدرن مىدانند در اين باره، ر.ك: همان، ص 83 – 84.
25. احمد ساعى، نظريه هاى امپرياليسم، (ترجمه و تأليف) – (تهران: قومس، 1376)، ص 59.
26. مونتسرات گيبرنا، همان، ص 95. همچنين درباره تأثيرات ناسيوناليسم بر روابط بينالملل، ر.ك: فرد هاليدى، ملىگرايى، ترجمه احمد عليخانى (تهران: دوره عالى جنگ، دانشكده فرماندهى و ستاد، 1379)، ص 39 – 45
آر. اف. اتكينسون، فلسفه اخلاق، ترجمه سهراب علوىنيا (تهران: مركز ترجمه و نشر كتاب، 1369)، ص 47.
28. حسين بشيريه، عقل در سياست (تهران: نگاه معاصر، 1382)، ص 53.
29. ارسطو، اخلاق نيكو ماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى (تهران: طرح نو، 1378)، ص 17.
30. راجر ساليوان، اخلاق در فلسفه كانت، ترجمه عزت اللَّه فولادوند (تهران: طرح نو، 1380)، ص 52. همچنين درباره الگوهاى جايگزين دولت ملى، ر.ك:
Hedley Bull, The Anarchical society )New york\’ The Macmillan Press LtD 9991( P.P. 792 – 713.31
29. راجر ساليوان، همان، ص 51 – 61.
32. همان، ص 62
33. بروس اونى، نظريه اخلاقى كانت، ترجمه علىرضا آل بويه، (قم: بوستان كتاب، 1381)، ص 247.
34. درباره مباحث جديد بين المللى و اخلاق، ر.ك:
Graham, Op. cit, P.P. 511 – 571
آيا مىتوان از معيارهاى اخلاقى محيط داخلى در محيط بين المللى استفاده كرد؟
چه ديدگاههايى درباره اخلاق بين المللى وجود دارد؟
چه وضعيتى اخلاقى، و چه وضعيتى غير اخلاقى است؟
آيا اخلاق در وضعيتهاى عادى، بحرانى و جنگ به يك معناست؟
بايدهاى اخلاقى نظام بين المللى از كجا نشأت مىگيرد؟
ملاك رفتار اخلاقى دولتها، عقلانيت است يا تكليف؟
ميان اخلاق و عدالت، اخلاق و حقوق بشر، اخلاق و احترام متقابل و عدم مداخله در امور كشورها چه نسبتى وجود دارد؟
اخلاق در جهان فرا اطلاعاتى و فرا صنعتى از چه جايگاهى برخوردار است؟
گاهى اخلاق با توجه به شخص انسان و بر مبناى نيروهاى باطنى وى تعريف شده.
زمانى در قالب اخلاق اجتماعى در ساحت تعاملات جمعى ارايه گرديده است.
اخلاق در لغت به معناى دانش بد و نيك خویها، و علم اخلاق، علم معاشرت با خلق است، از اين رو رفتارها و اقدامات انسان متفاوت مىباشد: برخى از افعال، طبيعى و عادى است و برخى ديگر، ارزشى و فرامادى مىباشد
كارهاى اخلاقى، در ذهن و وجدان بشر داراى ارزش و قيمت است، ولى نوع ارزشاش با ارزشهاى مادى متفاوت است،ارزشى است مافوق ارزشهاى مادى.
ملاك و معيار فعل اخلاقى در مكاتب و فرهنگ كشورها يكسان نمىباشد و درباره آن ديدگاههاى متعددى بيان شده است.
اخلاق فردى با اخلاق اجتماعى متفاوت است و آنچه محور مباحث اخلاقى در سياست داخلى و بين المللى مىباشد، جنبه اجتماعى اخلاق است و اخلاقيات عبارت از «مجموعه اى از قواعد و هنجارهايى است كه كردار انسان را راهنمايى و مهار مىكند» و اخلاق نيز مقولهاى است كه حدود و نحوه انجام كار را مشخص مىسازد.
اخلاق از جهتی شبيه قانون، حقوق و آداب و رسوم است، ولى با آنها تفاوت دارد.
براى نمونه، موضوعاتى كه عرف به آنها مىپردازد، در حد موضوعات مربوط به قانون و اخلاق از اهميت اجتماعى حياتى برخوردار نيست، زيرا عرف عمدتاً به ظواهر، سلايق و نمادهايى توجه دارد كه همواره به فضيلت و تكامل منجر نمىشود، همچنين ضمانت اجراى فرمانهاى اخلاقى تا حد زيادى بر مكانيسمهاى درونى استوار است و از اين رو، از قانون متمايز مىگردد.
تعريف اخلاق در سطح نظام بين المللى را مىتوان با رهيافت تقليل گرايانه با محور قرار دادن دولتها بيان كرد.
در اين رهیافت، دولتهاى ملى به مثابه انسانهايى هستند كه رفتارهاى متنوعى دارند كه مىتواند اخلاقى يا غير اخلاقى باشد.
اين رهيافت، اخلاق را مجموعهاى از معيارها و هنجارهاى ارزشى مىداند كه اقدامات و رفتارهاى دولتها را هدايت مىكند.
تفاوت اخلاق در جامعه ملى با نظام بين المللى در اين است كه در جامعه ملى، افراد مصدر رفتارهاى اخلاقى هستند و محيط عملياتى آنها به مرزهاى ملى محدود است،
در حالى كه در نظام بين الملل دولتها در قالب نهادها و سازمانها، به صورت رسمى و غير رسمى منشأ رفتارهاى اخلاقىاند و محيط عملياتى آنها، محيط بين المللى است كه از قواعد و مقررات و هنجارهاى الزامآور و لازم الاجراى كشورى برخوردار نمىباشد
آنچه بحث اخلاق را در سياست بينالملل تبيين مىنمايد، ارتباط مؤثر و مستقيم آن با ساختار قدرت در نظام بين الملل است.
بحث ما اين است كه چگونه ساختار قدرت در سياست و نظام بين الملل مىتواند زمينهها و فرصتهاى لازم را براى تحقق اخلاق در تعاملات بينالمللى محدود سازد و يا به تقويت آن كمك كند.
در اين جا اخلاق در سياست بين الملل را با توجه به ساختار قدرت در سطح نظام بين المللى مورد بررسى قرار مىدهيم
در سطح نظام بين المللى ،نحوه توزيع قدرت، دولتها را از يكديگر متمايز مىسازد.
بحث اخلاق در سياست بين الملل ارتباط وثيقى با قدرت و نحوه توزيع قدرت دارد و
بر مبناى منطق واقعگرايى، ساختار نظام بينالملل از طريق نحوه توزيع قدرت به دست مىآيد.
ساختارهاى متفاوت، فرصتهاى نابرابرى را در اختيار دولت قرار مىدهد و دولت در نظام ساختارى از موقعيت و منزلت معينى برخوردار مىشود و ايفاى نقش آن در درون ساختارهاى تعريف شده امكانپذير است.
از سوى ديگر، هر اقدام و رفتار دولت در صحنه بين المللى به قدرت نياز دارد، لذا كشورهايى كه از قدرت بيشترى برخوردارند، توان اقدامات، و رفتارهاى بيشترى را خواهند داشت
ترسيم اين وضعيت باعث دستهبندى دولتها بر اساس سطح قدرت به دولتهاى ابرقدرت، قدرت بزرگ، قدرت متوسط، قدرت كوچك و قدرت ذرهاى مىگردد و نابرابرى قدرت دولتها در سطح بين المللى همواره زمينهساز ظلم و ستم و غارت اموال، ثروت و منافع قدرتهاى ضعيف شده است.
اين مسئله را مىتوان در سه وضعيت ساختارى امپراتورى، دولت ملى و حكومت جهانى مورد بررسى قرار داد.
مطالعه سياست جهانى در ساختار امپراتورى مىتواند رقابتها و منازعات شديد قدرتهاى امپراتورى را براى بسط قدرت و سيطره بر مناطق دوردست نشان دهد.
رفتار حكومتهاى امپراتورى در تاريخ گذشته مصداقى از ديدگاه رئاليستها درباره سياست بين الملل است.
ديدگاه رئاليستها كه برگرفته از نظريههاى ماكياول و هابس مىباشد، ماهيت دولتها را شرور مىداند كه هر يك در پى كسب قدرت و افزايش آن هستند و محورىترين هدفشان تأمين منافع خود مىباشد.
در اين حالت بحث از رفع تبعيض و برقرارى عدالت بىمعناست و سياست مقدم بر اخلاق مىباشد.
قبل از ظهور دولتهاى ملى در عرصه نظام بين المللى، امپراتورىها مهمترين بازيگران سياست جهانى بودند و رفتار و عملكرد امپراتورىها و نحوه تعامل آنها با يكديگر تاريخ جهانى را رقم مىزد.
اساس قدرت و سياست امپراتورىها بر زور و نظامىگرى مبتنى بود.
آنها به منظور بسط سرزمين و افزايش قدرت و جمعيت در حال رقابت و جنگ با يكديگر بودند.
وحدتشان بيشتر با قدرت نظامى پديد مىآمد و ساخت سياسى قدرت بر محوريت شخصى امپراتور و اطاعت از سوى سايرين بود.
يك نظريه اخلاقى يا سياسى تحت لواى دين يا ايدئولوژى، براى صلح و هماهنگى مورد استفاده قرار مىگرفت.
«امپراتورىها هنگامى در تاريخ بشر پديد آمدند كه اقوامى با روحيهى جنگاورى و جهانگيرى قومى دامنهى قدرت سياسى خويش را بسط دادند و بر اقوام ديگر چيره شدند و سپس انگيزههاى ايدئولوژيك… نيز بر آن افزوده شد».
امپراتورىهاى قديم مصر، بابل، آشور، ايران، چين، ژاپن، يونان و روم دوام بيشترى داشتند.
امپراتورى آشور تا حد زيادى از طريق لشكركشى و جنگ به حيات خود ادامه مىداد و اغلب با كسانى كه بر آنها چيره مىشد، با خشونت و ستمگرى رفتار مىكرد.
جنگهايى كه پادشاهان آشور هر سال به آن دست مىزدند، هم جنبه دفاعى و هم جنبه غارتگرى داشت و از طرفى، داراى انگيزه مذهبى و تا حدى اخلاقى بود.
دشمنان شاه دشمنان خدا بودند، آنها شياطينى بودند كه مىبايست مجازات شوند.
در قرون وسطى به بعد امپراتورىهاى دريايى و زمينى با ابعاد گستردهترى ظاهر شدند كه از جمله امپراتورىهاى پرتقال، اسپانيا، هلند، فرانسه، بريتانيا، آلمان، ايتاليا، بلژيك و ژاپن
اين امپراتورىها براى بسط قدرت و سرزمين خود، اقدامات جنگى و مداخله جويانهاى را انجام دادند.
امپراتورى پرتقال به دنبال كشف قاره آفريقا در سال 1456 ميلادى به ساحل گينه دست يافت و با دور زدن قاره آفريقا و واسكودوگاما، در سال 1489 ميلادى به هند رسيد و اين شبه قاره را استعمار كرد.
با كشف قاره آمريكا از سوى كريستف كلمب در سال 1492 ميلادى، استعمار اسپانيا در اين قاره آغاز شد.
كشف و استعمار قاره آمريكا، دولت اسپانيا را در قرن شانزدهم ميلادى به اوج عظمت رسانده بود .
اين كشور به صورت بزرگترين و مسلطترين امپراتورى جهان در آن قرن درآمد.
وسعت امپراتورى و افزايش توان اقتصادى به لحاظ پشتوانه شمشهاى طلا و نقره امريكا و برترىطلبى اسپانيا در عرصه نظامى، به اين دولت اجازه مىداد تا در امور بين المللى نقش اساسى ايفا كند.
تاريخ مداخله ها و توسعه طلبى هاى امپراتورى هاى هلند، فرانسه، بريتانيا و غيره نيز بيانگر گسترش قدرت به هر نحو ممكن و به دور از اخلاق و ارزشهاى معنوى است.
مداخله ها و مستعمره گيرى بريتانيا را مى توان در قاره هاى امريكا، آسيا، اروپا و آفريقا مشاهده كرد.
حضور بريتانيا در قاره آمريكا بسيار گسترده بود، به طورى كه مستعمرات متعددى را در امريكاى شمالى به دست آورد .
سرانجام، «خصومت ميان فرانسه و انگلستان در امريكاى شمالى در جريان چهار جنگ پياپى كه حدود هفتاد سال (1689 – 1759م) طول كشيد، پيامدهاى ناگوارى را به همراه آورد».
پاورپوینت مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.
جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ را پرداخت نمایید.
ارسال نظر