پاورپوینت نگارش و ويرايش

پرسشنامه ، پاورپوینت ، پیشینه تحقیق

پاورپوینت نگارش و ويرايش دارای 158 اسلاید می باشد . جهت دانلود فایل پاورپوینت بر روی گزینه خرید انتهای متن کلیک نموده و پس از وارد نمودن آدرس ایمیل و کلیک بر روی گزینه خرید به درگاه بانک متصل شده و از کلیه کارت های بانکی عضو شتاب قادر به پرداخت و تهیه آن می باشید. بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل پاورپوینت در اختیارتان قرار می گیرد و می توانید آن را دانلود نمایید . ضمناً همان لحظه لینک دانلود فایل نیز به آدرس ایمیل  شما ارسال می گردد.

همچنین در صورت تهیه فایل پاورپوینت مربوطه و مناسب نبودن فایل با اعلام شماره کارت بانکی و آدرس ایمیلی که در سایت ثبت نموده اید مبلغ پرداختی حداکثر ۲۴ ساعت بعد برگشت داده می شود.

بزرگوارانی که به صورت انلاین قادر به تهیه فایل پاورپوینت نمی باشند می توانند عنوان فایل پاورپوینت درخواستی را  به همراه آدرس ایمیل و شماره همراه خود را به ایمیل bankmaghalehir@gmail.com ارسال نمایند تا فایل پاورپوینت از طریق ایمیل یا تلگرام برای آنها ارسال گردد و پس از آن هزینه را کارت به کارت به حساب ما واریز نمایند.

فهرست مطالب

نشانه گذاری
انواع نثر
انواع نظم
سبکهای شعر فارسی
گزارش نویسی
شناخت واژه ها

منظور از “نشانه گذاری“، رعایت قواعد سجاوندی و به کار بردن علامت ها و نشانه هایی است که خواندن و در نتیجه فهم درست مطالب را آسان و به رفع پاره ای ابهام ها که از عدم انعکاس دقیق و روشن عناصر و دلالات گفتاری در نوشته پدید می آید کمک کند.

اکثر این علامت ها و نشانه ها، در زبان فارسی سابقۀ استعمال چندانی ندارد و مربوط می شود به بعد از دوران آشنایی ایرانیان با نوشته های مغرب زمین، به ویژه پس از انقلاب مشروطیت. از این رو، ناگفته پیداست که در به کار بردن آنها نباید افراط کرد و باید به ساختمان و شیوۀ جمله بندی زبان فارسی توجه دقیق داشت. نشانه های معمول و متداول در زبان فارسی به قرار زیر است:

ویرگول (،)

ویرگول نشانهء مکث یا وقفی کوتاه است و آن را اغلب در موارد زیر به کار می برند:

الف) در بین عبارتها و جمله های غیر مستقلی که با هم در حکم یک جملۀ  کامل باشد چنان که:

آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.

آنجا که آدمی است، هستی است و آنجا که هستی است، زندگی است.

همه کس را دندان به ترشی کند شود، مگر قاضیان را که به شیرینی.

این همه خلف وعده و تأخیر، از شما بعید بود.

ب) در موردی که کلمه یا عبارتی به عنوان توضیح، به صورت عطف بیان یا بدل و قید در ضمن جمله یا عبارت دیگر آورده می شود چنان که:

فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران، در سال 329 هـ. ق به دنیا آمد.

احمد، برادر مسعود، دیروز اینجا بود.

جلال آل احمد، بی پروا و با شهامت، پرده از روی حقایق برمی داشت و افشاگری می کرد.

ج) در موردی که چند کلمه دارای اسناد واحدی باشد چنان که:

علی، حسن و احمد پسران بویۀ دیلمی بودند.

آب، غذا و مسکن از ضروریات اولیه حیات آدمی است.

کتاب خانۀ او، از چند جلد کتاب کوچک و بزرگ رنگ و رو رفتهء ادبی، داستانی، درسی و دینی تشکیل شده بود.

فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ بزرگ ترین سخنوران ایران هستند.

د) در میان دو کلمه که احتمال داده شود خواننده آنها را با کسرۀ اضافه بخواند یا نبودن ویرگول موجب غلط خوانی گردد چنان که:

هر که به طاعت از دیگران کم است و به نعمت بیش، به صورت، توانگر است و به معنی، درویش.

نقطه ویرگول (؛)

نقطه ویرگول، نشانۀ وقف یا درنگ و مکثی است طولانی تر از ویرگول و کمتر از نقطه؛ و بیشتر در موارد زیر به کار می رود:

برای جدا کردن جمله ها و عبارت های متعدد یک کلام طولانی که به ظاهر مستقل اما در معنی به یکدیگر وابسته و مربوط باشند چنان که:

فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر؛ که این، دام زرق نهاده است و آن، دامن طمع گشاده.

احمق را ستایش خوش آید؛ چون لاشه که در کعبش دمی، فربه نماید.

نقطه (.)

مهم ترین موارد کاربرد نقطه بدین قرار است:

الف) در پایان جمله های کامل خبری و برخی از جمله های انشایی چنان که:

عین القضاة، عارف بزرگ ایران، در 33 سالگی، به سال 525 شهید شد.

شاید این کار به نفع تو نباشد.

ب) بعد از هر حرفی که به عنوان نشانه یا علامت اختصاری به کار رفته باشد

چنان که:

ارسطو متوفی به سال 322 ق.م.( قبل از میلاد مسیح ).

خواجه نصیرالدین طوسی متوفی به سال 672 هـ.ق. ( هجری قمری ).

ع. اقبال آشتیانی ( عباس اقبال آشتیانی ).

م.م. ( محمد معین ).

ت.ت.ت. ( تاکسی تلفنی تهران ).

و همچنین است در مورد الفاظ بیگانه: P.T.T. ( پست و تلگراف و تلفن ).

ج) بعد از شمارۀ ردیف یا حروف ابجد به حساب جمل ؛ چنان که:

1.2.3. یا الف. ب. ج.

یادآوری. در صورتی که دو جملۀ کامل با “واو” به یکدیگر معطوف شوند، نقطه فقط در پایان جملۀ دوم آورده می شود. چنان که:

دست و پایم را سخت گم کرده بودم و خود را در دریایی از یأس و نومیدی غوطه ور می دیدم.

دو نقطه (:)

از این نشانه، بیشتر در موارد زیر استفاده می شود:

الف) پیش از نقل قول مستقیم چنان که:

رسول اکرم (ص) می فرماید: “مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان وی در امان باشند”.

ب) پیش از بیان تفصیل مطلبی که به اجمال بدان اشاره شده است چنان که:

مطرح شدن این مسئله در شورا، نتیجه ای غیر منتظره به بارآورد: حتی یک نفر با آن موافقت نکرد.

آن سال برای من سال خوبی بود: در آزمون سراسری دانشگاه ها پذیرفته شده بودم.

لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان: هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم.

ج) بعد از واژه یا لغتی که معنی آن در برابرش آورده و نوشته می شود چنان که:

آشنا: شنا. برد: سرما. صیف: تابستان.

د) پس از کلمات تفسیر کننده از قبیل “یعنی”، “چنان که”، “برای مثال”، “عبارتند از” و نظایر آنها چنان که:

جمله، ممکن است تنها از فعل و فاعل تشکیل شده باشد؛ برای مثال: احمد رفت، علی آمد، حسن نشست.

برخی از عوامل موفقیت عبارتند از: 1) توکل به خدا 2) اعتماد به نفس 3) تلاش و کوشش 4) اندیشه و تدبیر در امور.

یادآوری 1. پس از کلماتی مانند “مثل”، “از قبیل”، “نظیر” و امثال آنها که به کلمۀ بعدی اضافه  می شوند نباید دو نقطه به کار برد.

یادآوری 2. در مواردی، بعد از حروف “ابجد” که برای ترتیب و شمارهء ردیف به کار می روند از دو نقطه (:) استفاده می کنند.

گیومه («»)

این نشانه، در اکثر موارد برای نشان دادن آغاز و پایان سخن کسی غیر از نویسنده است که در اثنای نوشتۀ وی آمده؛ یا برای مشخص تر کردن و برجسته نشان دادن کلمه یا اصطلاحی خاص به کار می رود و موارد مهم استفاده از آن به شرح زیر است:

الف) وقتی که عین گفته یا نوشتۀ کسی را در ضمن نوشته و مطلب خود می آوریم چنان که:

سعدی می گوید: «هر که سخن نسنجد، از جوابش برنجد»

او پیوسته از راه نصیحت به فرزندان خود می گفت:«قدر یکدیگر را بدانید و یار و غمگسار هم باشید و موانع و مشکلات زندگی را با اتحاد و همپشتی از پیش پای خود بردارید».

ب) در آغاز و پایان کلمات و اصطلاحات علمی و یا هر کلمه و عبارتی که می خواهیم آن را مشخص و ممتاز از قسمتهای دیگر نشان بدهیم چنان که:

امروز سخن در این است که باید «شعر برای شعر» باشد یا «شعر برای اجتماع».

کلمۀ «کولتور» فرانسوی یا «کالچر» انگلیسی را در فارسی، معادل «فرهنگ» دانسته اند.

از اقسام هفتگانۀ کلمه در فارسی، «اسم»، «ضمیر» و «صفت» می توانند «فاعل» یا «نهاد» جمله باشند.

ج) در ذکر عنوان مقاله ها، رساله ها، اشعار، روزنامه ها، آثار هنری و فصلها و بخشهای مختلف یک کتاب یا نوشته چنان که:

باب هشتم گلستان سعدی، «در آداب صحبت» است.

یکی از بهترین مقاله های ارائه شده در «سومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی»، مقالۀ «شوخ طبعی آگاه»، از استاد دکتر غلامحسین یوسفی است.

یادآوری 1. هر گاه عبارت منقول، مفصل و شامل چند بند (پاراگراف) باشد، ابتدای هر بند و پایان آخرین بند با علامت نقل قول (گیومه) مشخص می شود.

یادآوری 2. هر گاه نقل قولی در ضمن نقل قولی دیگر بیاید، آن را در میان علامت نقل قول مفرد «,،» قرار می دهند چنان که:

گفت: «آیا شنیدی که پیغمبر، علیه السلام، گفت: الفقر فخری،؟»؛ گفتم: «خاموش! که اشارت خواجه، علیه السلام، به فقر طایفه ای است که مرد میدان رضایند و تسلیم تیر قضا؛ نه اینان که خرقۀ ابرار پوشند و لقمۀ ادرار فروشند».

یادآوری 3. عبارت نقل شده در میان علامت نقل قول، نشانه های سجاوندی و نقطه گذاری خود را حفظ می کند.

نشانۀ سؤال (؟)

موارد استفاده از این نشانه به قرار زیر است:

الف) در آخر جملات و عبارات پرسشی مستقیم چنان که:

به چه می اندیشی؟

این کار را بهتر از این نمی شد انجام داد؟

ب) بعد از کلمه یا عبارتی که جانشین جمله پرسشی مستقیم است چنان که:

کدام را می پسندی؟ سبز یا آبی؟

نظر شما چیست؟ بروم یا نروم؟

شما چگونه عمل می کنید؟ با نرمی و مدارا؟ یا با درشتی و خشونت؟

ج) گاه علامت سؤال را برای نشان دادن تردید و ابهام در داخل پرانتز می آورند چنان که:

برخی تاریخ وفات سنایی را سال 525 (؟) نوشته اند.

طبق آمار غیر رسمی، جمعیت تهران از مرز ده میلیون نفر (؟) گذشته است.

یادآوری. در پایان جمله های پرسشی غیر مستقیم از علامت سؤال استفاده نمی شود، بلکه نقطه      می گذارند چنان که:

از خصوصیات یک استاد موفق این است که به خوبی دریابد با چگونه دانشجویانی سر و کار دارد و مطالب درسی را به چه شیوه و با چه زبان و بیانی تدریس کند تا بهترین نتیجه را بگیرد.

همه می دانستند که در نامه چه کسی مورد خطاب است و مضمون و محتوای آن چیست.

استاد از دانشجو پرسید که آیا کتاب را خوانده است.

نشانۀ تعجب (!)

علامت تعجب، تنها نشانۀ تعجب و شگفتی نیست، بلکه بیشتر در پایان جمله هایی می آید که بیان کنندۀ یکی از حالات خاص و شدید عاطفی یا نفسانی است؛ از قبیل «تعجب»، «تأکید»، «تحسین»، «تحقیر»،«تنفر»، «ترحم»،«استهزا»،«شک و تردید»،«امر و نهی»، «تهدید»،«حسرت»،«آرزو»، «درد و الم»، «دعا»، «تنبیه»، «تأسف»، «ندا و خطاب» و جز آنها چنان که:

چه عجب! عجب آدم ریاکاری! آفرین بر این همه ذوق و سلیقه! دست مریزاد! دریغ است ایران که ویران شود! آقا هنر کرده! جایزه هم می خواهد! ای دوست! برادر ارجمندم! آه! وای بر من! بسیار خوب! آهسته! مواظب باش! خوب کردی!

خط فاصله (-)

موارد مهم استفاده از این نشانه به قرار زیر است:

الف) برای جدا کردن عبارتهای توضیحی، بدل، عطف بیان و جملۀ معترضه از کلام اصلی چنان که:

فردوسی – حماسه سرای بزرگ ایران- در سال 329 هـ. ق به دنیا آمد

بوستان سعدی – که دارای ده باب است- در سال 655 هـ. ق سروده شد.

علی –علیه السلام- می فرماید: «الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک».

یادآوری. همچنان که در مبحث «ویرگول» گفته شد، در این مورد گروهی نیز «ویرگول» به کار   می برند.

ب) در مکالمه میان اشخاص نمایشنامه و داستان، یا در مکالمات تلفنی در ابتدای جمله و در سر سطر به جای نام گوینده چنان که:

– الو!

– بله، بفرمایید!

– سلام.

– علیکم السلام.

– ببخشید آقا، احمد آقا تشریف دارند؟

– خیر آقا، ایشان به مسافرت رفته اند.

– می دانید کی بر می گردند؟

– ظاهراً روز چهارشنبه هفته آینده؛ امری، پیغامی داشتید بفرمایید. . . .

ج) به جای حرف اضافه «تا» و «به» بین تاریخها، اعداد و کلمات چنان که:

مهر- آذر 1345 (مهر تا آذر 1345)؛ دههء 1330- 1340 (1330 تا 1340)؛ قطار تهران – مشهد (تهران به مشهد) وارد شد.

د) برای نشان دادن تردید یا ادای کلمات همراه با لکنت و گره خوردگی زبان چنان که:

م- م- من برای هـ- هـ- هر نوع هـ – هـ –همکاری آ – آ- آماده ام.

هـ) برای جدا کردن هجاهای یک کلمه در تقطیع یا حروف یک کلمه از یکدیگر چنان که:

کلمهء «گرفته» دارای سه هجاست: گ- رف- ته.

کلمهء «احمد» دارای چهار حرف است: ا-ح-م-د.

و) در آخر سطر وقتی که بخشی از کلمه به اول سطر بعد برده شود چنان که:

بی تردید، بشر در سایهء همت و تلاش و تکاپوی پی گیر، عزم جزم، اراده خلل ناپذیر، امید دستیابی به مقصود و رویارویی با حوادث و مشکلات، به این همه تعالی و ترقی دست یافته است.

ز) برای پیوستن اجزای برخی از عبارتهای ترکیبی چنان که:

بازتابهای اجتماعی- سیاسی؛ عقیدتی- سیاسی؛ توطئه مشترک امپریالیسم- صهیونیسم؛ نشریهء اجتماعی- هنری.

ح) بعد از شمارۀ ردیف در اعداد یا حروف و بعد از کلمه هایی نظیر «تبصره»، «تذکر»، «توضیح»، «یادآوری» و جز آنها، نیز به کار می رود چنان که:

کلمه در عربی بر سه قسم است: 1- اسم؛ 2- فعل؛ 3- حرف.

سه نقطه (…)

این علامت برای نشان دادن کلمه یا کلمات و عبارات یا جمله های محذوف و یا افتادگی ها به کار  می رود، خواه در اول مطلب باشد یا وسط یا آخر چنان که:

نام برادر من قدرت ا… است.

چیزهایی نظیر قلم، مداد، پاک کن، کاغذ، خط کش و … را لوازم التحریر می گویند.

… به این دلیل بود که از ادامۀ این شیوه صرف نظر کردم.

ستاره (*)

از این نشانه معمولاً در موارد زیر استفاده می شود:

الف) برای ارجاع دادن به زیرنویس، وقتی که از «اعداد» در داخل متن به منظورهای دیگری استفاده شده باشد.

ب) به منظور ایجاد فاصله میان دو مصراع شعر چنان که:

مرد باید که سخندان بود و نکته شناس* تا چو می گوید، از آن گفته پشیمان نشود (سنایی)

ج) در اول سطر، پیش از کلمه ها و عبارتهایی نظیر «تذکر»، «توضیح»، «تنبیه»، «نکته»، «یادآوری» و جز آنها، به منظور جلب دقت و توجه خواننده به آن نکتۀ درخور تذکر و یادآوری.

. پرانتز یا دو هلال ( )

«پرانتز» که گاه «هلالین» و «کمانک» نیز نامیده شده است، اغلب در موارد زیر به کار می رود:

الف) به معنی «یا» و «یعنی» و در وقتی به کار می رود که کلمه یا عبارت یاجمله ای را برای تبیین و توضیح بیشتر کلام بیاورند چنان که:

شاهکار نظامی گنجوی (خسرو و شیرین) را باید اول به دقت خواند، بعد دربارۀ هنر شاعری وی به داوری پرداخت.

مجمع النوادر (چهار مقاله) از نظامی عروضی سمرقندی است.

ب) وقتی که نویسنده بخواهد آگاهیهای بیشتر (اطلاعات تکمیلی) به خواننده عرضه کند چنان که:

ابوالفضل بیهقی (385 – 470 هـ.ق) استاد کم نظیر، بلکه بی نظیر نثر مرسل در تاریخ ادب پارسی است.

بایزید بسطامی (سلطان العارفین) یکی از پرفروغ ترین چهره های عرفان در تاریخ تصوف ایران است.

ج) برای ذکر مأخذ در پایان مثالها و شواهد، به عبارت دیگر، اسامی کتاب ها نشریه ها، اشخاص (اعم از شاعر یا نویسنده)، رساله ها یا مقاله هایی که مطلبی از آنها به عنوان شاهد آورده شده، داخل پرانتز قرار داده می شود چنان که:

پیغمبر علیه السلام- گفت که: «چون آخر الزمان بود، مؤمن را خواب کمتر گردد» (خوابگزاری، ص 3).

مرد بی عیب نباشد؛ الکمال لله عزّ و جلّ (تاریخ بیهقی، ص 197).

جهان بگشتم و دردا به هیچ شهر و دیار                                            نیافتم، که فروشند بخت در بازار

(عرفی شیرازی، دیوان، ص 37)

یادآوری. از به کار بردن پرانتزهای متوالی- جز در فرمول های ریاضی- باید جداً خودداری کرد. مثلاً به جای این جمله: مخزن الاسرار (گنجینه رازها) (اولین مثنوی از خمسهء نظامی گنجوی) به بحر سریع است، می توان نوشت: مخزن الاسرار (گنجینه رازها) که اولین مثنوی از خمسۀ نظامی است، به بحر سریع است.

. قلاب [ ]

این نشانه بیشتر در موارد زیر به کار می رود:

الف) وقتی که مطلبی جزء اصل کلام نباشد؛ در میان قلاب نوشته می شود چنان که:

– آقای رئیس! با یک امضای شما، همۀ مشکلات حل می شود. [تبسم معنی دار حضار].

ب) در نمایشنامه ها، دستورهای اجرایی در داخل قلاب نوشته می شود چنان که:

احمد [با چهره ای عبوس و گرفته]: دلم نمی خواهد حتی یک قدم در این راه بردارم. [با بی اعتنایی سرش را برمی گرداند].

ج) در تصحیح متون کهن، الحاق احتمالی که از نسخه بدلها یا از سوی مصحح اضافه می شود، در میان قلاب جای می گیرد چنان که:

و این [راه مسلمانی] راه خدای توست، راست [تا به بهشت]. به درستی که پدیدار کردیم نشان ها گروهی را که دوراندیشند و پندگیرند (ترجمه و قصه های قرآن، نیمه اول، ص 227).

نیکی و بدی را پاداش [مکافات] دهد (انس التائبین، ص 260).

انواع نثر

سخن بر دو گونه است: یا نثر است یا نظم. نثر، در لغت به معنی پراکندن و افشاندن و نیز به معنی افشانده و پراکنده است؛ و در اصطلاح سخنی است که مقید به وزن و قافیه نباشد. نثر را طبق یک تقسیم بندی کلی بر سه نوع دانسته اند:

1) نثر مرسل، 2) نثر مسجّع، 3) نثر مصنوع و فنی.

نثر مرسل

نثری است که آزاد و خالی ازقید سجع باشد؛ کتاب های تاریخ بلعمی (ترجمهء تاریخ طبری)، ترجمۀ  تفسیر طبری، حدود العالم، سفرنامۀ ناصر خسرو، سیاست نامه، قابوسنامه، کیمیای سعادت، تاریخ بیهقی، اسرار التوحید، تذکرةالاولیا و صدها کتاب دیگر از این دست، و نیز نثر متداول عصر ما نمونه های نثر مرسلند. اینک چند نمونه از این نوع نثر:

و این بهرام را کرمانشاه خواندند زیرا که شاپور او را پادشاهی کرمان داده بود به کودکی؛ و خلق او را مطیع شدند، و مُلک بر او راست شد و یازده سال مَلِک بود. پس روزی سپاه بر او بشوریدند و او را در میان گرفتند و تیرش بزدند و از آن بمرد و کس ندانست که آن تیر که زد، و پسرش بنشست، نام او یزدجردالاثیم، و بسیار ستم کرد و از بهر آن او را اثیم خواندندش و به پارسی بزه گر خواندندی که بزه بسیار کردی.

(تاریخ بلعمی، ص 920)

طبس شهری انبوه است، اگر چه به روستا نماید، و آب اندک باشد و زراعت کمتر کنند؛ خرماستانها باشد و بساتین. و چون از آنجا سوی شمال روند، نیشابور به چهل فرسنگ باشد… . و در آن وقت امیر آن شهر، گیلکی بن محمد بود و به شمشیر گرفته بود. و عظیم آسوده بودند مردم آنجا، چنان که به شب در سرایها نبستندی. و ستور در کویها باشد، با آن که شهر را دیوار نباشد و هیچ زن را زَهره نباشد که با مرد بیگانه سخن گوید و اگر گفتی هر دو را بکشتندی و همچنین دزد و خونی نبود از پاس عدل او.

و از آنچه من در عرب و عجم دیدم، از عدل و امن، به چهار موضع دیدم:

یکی به ناحیت دشت، در ایام لشکر خان؛ دویّم به دیلمستان در زمان امیر امیران جستان بن ابراهیم؛ سیّوم به مصر در ایام المستنصر بالله امیرالمؤمنین؛ چهارم به طبس در ایام امیر ابوالحسن گیلکی بن محمد و چندان که بگشتم به ایمنی این چهار موضع ندیدم و نشنیدم.                                                                              (سفرنامه ، ص 169)

چنین آورده اند که فضل، وزیر مأمون خلیفه، به مرو، عتاب کرد با حسین مصعب پدر طاهر ذوالیمینین و گفت: «پسرت طاهر دیگر گونه شد و باد در سر کرد و خویشتن را نمی شناسد». حسین گفت: «ایها الوزیر، من پیری ام در این دولت بنده و فرمانبردار، و ندانم که نصیحت و اخلاص من، شما را مقرر است، اما پسرم طاهر از من بنده تر و فرمانبردارتر است؛ و جوابی دارم در باب وی سخت کوتاه؛ اما درشت و دلگیر؛ اگر دستوری دهی بگویم». گفت: «دادم»؛ گفت: «أید الله الوزیر؛ امیر المؤمنین او را از فرودست تر اولیا و حشم خویش به دست گرفت و سینهء او بشکافت و دلی ضعیف که چنویی را باشد از آنجا بیرون گرفت و دلی آنجا نهاد که بدان دل برادرش را- خلیفه ای چون محمد زبیده- بکشت؛ و با آن دل که داد، آلت و قوت و لشکر داد. امروز چون کار بدین درجه رسید که پوشیده نیست، می خواهی که تو را گردن نهد و همچنان باشد که اول بود؟ به هیچ حال، این راست نیاید، مگر او را بدان درجه بری که از اول بود. من آنچه دانستم بگفتم و فرمان تو بود؛ و این خبر به مأمون برداشتند. سخت خوش آمدش. جواب حسین مصعب پسندیده آمد. گفت: «مرا این سخن از فتح بغداد خوشتر آمد، که پسرش کرد».

(تاریخ بیهقی، ص 169- 170)

شیخ ابو سعید یک بار یه طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. شیخ اجابت کرد. بامداد در خانقاه استاد تخت بنهادند و مردم می آمدند و می نشستند. چون شیخ بر تخت شد و مقریان قرآن برخواندند و مردم می آمد چنان که کسی را جای نماند، معرف برخاست و گفت: خدایش بیامرزد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید. شیخ گفت: «و صلی الله علی محمد و آل اجمعین». و دست به روی فرود آورد و گفت: «هر چه ما خواستیم گفت و جملهء پیغامبران بگفته اند، او بگفت: خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید. چون این کلمه بگفت از تخت فرود آمد و آن روز بیش از این نگفت».

نثر مسجّع

به نثری گفته می شود که در آن، جمله های قرینه، دارای سجع باشند؛ سجع در نثر، به منزلهء قافیه است در شعر:

سجع، در لغت به معنی «آواز پرندگان» است عموماً و «آواز کبوتر و فاخته» خصوصاً و در اصطلاح ادبا: آوردن کلمات هموزن، یا هم قافیه یا هموزن، و هم قافیه است در پایان جمله های قرینه. به عبارت دیگر سجع آن است که کلمه های آخر قرینه ها، در وزن یا آخرین حرف اصلی (حرف روی) یا هر دو موافق باشند.

جمله های قرینه، به دو یا چند جمله ای که در پایان آنها کلمات سجع آورده می شود؛ جمله های قرینه می گویند. چنان که گذشت هر نوشته ای که در آن سجع به کار رفته باشد، «مسجّع» نامیده می شود؛ نظیر نمونه های زیر:

– طالب دنیا رنجور است و طالب عقبی مزدور است و طالب مولی مسرور است.

– بندهء آنی که در بند آنی.

– هر چه نپاید دلبستگی را نشاید.

– منّت خدای را عزّوجلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت؛ هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون برمی آید، مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

– گدای نیک انجام به از پادشاهی بدفرجام.

سجع نویسی، از شیوه های نویسندگی و سخنوری معمول و موافق و ملایم با طبیعت زبان عربی است و با زبان فارسی چندان سازگاری و موافقت ندارد؛ و به همین دلیل است که از میان این همه سجع نویسی فارسی، تنها کار چند نفر- که از تعداد انگشتان یک دست هم تجاوز نمی کند- خواندنی و مقبول و خواستنی از آب درآمده است.

امیر عنصر المعالی در قابوسنامه  گوید: «و تکلفهای نامهء تازی، خود معلوم است که چون باید کرد و اندر نامهء تازی، سجع هنر است خوش آید؛ لکن اندر نامهء پارسی، سجع ناخوش آید، اگر نگویی بهتر».

سجع نویسی، یه تقلید و پیروی از این شیوهء نویسندگی و سخنوری در زبان و ادب عربی، در ایران، رایج گردید و پیش از شروع رسمی و قطعی سجع نویسی در ایران، فقط نمونه هایی مختصر از آن، در دیباچهء بعضی کتابهای کهن فارسی به چشم می خورد.

ابوبکر اخوینی بخارایی، در صفحهء سیزده دیباچه هدایة المتعلمین فی الطب که به سال 373 هـ.ق تألیف کرده چنین نوشته است: «سپاس مر ایزد را که آفریدگار زمین و آسمان است و آفریدگار هر چه اندر این دو میان است».

موفق الدین ابومنصور علی هروی (پزشک قرن پنجم هجری) در دیباچهء کتاب الابنیة عن حقایق الادویه این عبارات را آورده است؛ «سپاس باد یزدان دانا و توانا را که آفریدگار جهان است؛ و دانندهء آشکار و نهان است؛ و درود بر محمد مصطفی که خاتم پیغامبران است…».

اما سجع نویسی در فارسی، به معنی اخص کلمه و به طور رسمی از خواجه عبدالله انصاری (396-481 هـ.ق) شروع شد و پس از او، به وسیلهء نویسندگانی چون نصرالله منشی مترجم کلیله و دمنه، نظامی عروضی صاحب چهار مقاله، قاضی حمیدالدین بلخی صاحب مقامات حمیدی، سعدی و مقلدان سعدی و گروهی دیگر، تداول و استمرار یافت.

ناگفته پیداست که از میان سجع نویسان بسیار تاریخ ادب فارسی، مطلوب ترین و طبیعی ترین و هنرمندانه ترین نثر مسجع، از سعدی در شاهکار بی نظیر او گلستان است و از میان مقلدان سعدی نیز، موفق ترین فرد، میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی صدراعظم محمد شاه قاجار (مقتول 1251هـ.ق) است.

از تعریفی که از سجع کردیم، به خوبی برمی آید که سجع بر سه قسم است:

1) سجع متوازن                       2) سجع مطرف                 3) سجع متوازی

سجع متوازن. آن است که کلمات قرینه، در وزن، متفق، اما در آخرین حرف اصلی، مختلف باشند؛ مانند بام و باد؛ دام و دار؛ کام و کار؛ نهار و نهال.

مثال از فواصل قرآن کریم:

و آتینا هما الکتاب المستبین و هدینا هما الصراط المستقیم (صافات، 117و 118).

مثال از نثر فارسی:

فلان را اصلی است پاک و طینتی است صاف؛ دارای گوهری است شریف و صاحب طبعی است کریم.

(فنون بلاغت، ص 43)

– علم، بر سر تاج است و جهل، بر گردن غل.

(رسائل خواجه عبدالله، ص 29)

. سجع مطرف. آن است که کلمه ها، در آخرین حرف اصلی (حرف روی) یکی، و در وزن متفاوت باشند؛ مانند کارو آشکار؛ دست و شکست؛ سیر و دلیر.

مثال از قرآن کریم:

الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل* الم یجعل کیدهم فی تضلیل* و ارسل علیهم طیراً ابابیل (فیل، 1-3).

مثال از نثر فارسی:

الهی بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن.

(رسائل خواجه عبدالله، ص 152)

سجع متوازی. کامل ترین و خوش آهنگ ترین نوع سجع است و آن سجعی است که کلمات هم در وزن و هم در آخرین حرف اصلی (حرف روی) مطابق باشند مانند کار و بار؛ دست و شست؛ باز و راز.

مثال از فواصل قرآن مجید:

فیها سرر مرفوعة و اکواب موضوعة(غاشیه، 13و14).

مثال از نثر فارسی:

– عقل گفت: «من سکندر آگاهم». اما عشق گفت: «من قلندر درگاهم». عقل گفت: «من تقوی به کار دارم». عشق گفت: «من به دعوی چه کار دارم؟». عقل گفت: «من قاضی شریعتم». عشق گفت: «من متقاضی ودیعتم». عقل گفت: «من آیینهء مشورت هر بالغم». عشق گفت: «من از سود و زیان فارغم». عقل گفت: «مرا لطایف غرایب یاد است». عشق گفت: «جز دوست هر چه گویی باد است». عقل گفت: «مرا ظریفانند پرده پوش». عشق گفت: «مرا حریفانند دردنوش».

(رسائل خواجه عبدالله، ص 45)

– خانهء دوستان بروب و در دشمنان مکوب.

(کلیات سعدی، ص 77)

– هر چه زود برآید، دیر نپاید.

(همان منبع، ص 77)

– تلمیذ بی ارادت عاشق بی زر است و روندهء بی معرفت مرغ بی پر و عالم بی عمل درخت بی بر و زاهد بی علم خانهء بی در.

(همان منبع، 185)

– هر که سخن نسنجد، از جوابش برنجد.

(همان منبع، ص 188)

نثر مصنوع و فنی

45,000 ریال – خرید

پاورپوینت مربوطه به صورت فایل دنلودی می باشند و شما به محض پرداخت آنلاین مبلغ همان لحظه قادر به دریافت فایل خواهید بود. این عملیات کاملاً خودکار بوده و توسط سیستم انجام می پذیرد.

 جهت پرداخت مبلغ شما به درگاه پرداخت یکی از بانک ها منتقل خواهید شد، برای پرداخت آنلاین از درگاه بانک این بانک ها، حتماً نیاز نیست که شما شماره کارت همان بانک را داشته باشید و بلکه شما میتوانید از طریق همه کارت های عضو شبکه بانکی، مبلغ  را پرداخت نمایید. 

 

 

مطالب پیشنهادی:
  • پاورپوینت نظم و نثر در زبان فارسی
  • پاورپوینت آموزش فن گزارش نویسی
  • برچسب ها : , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو

    آخرین بروز رسانی